سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :13
کل بازدید :38687
تعداد کل یاداشته ها : 29
103/9/13
9:58 ع


نحوه شهادت


در آبان سال 1363 شهید زین‌الدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت حرکت می‌کنند. در آنجا به برادران می‌گوید: من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم!


موقعی که عازم منطقه می‌شوند، راننده‌شان را پیاده کرده و می‌گویند: خودمان می‌رویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او می‌گوید: تو اگر شهید بشوی، جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم.


 


فرمانده محبوب بسیجیها، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شرکت در عملیات و صحنه‌های افتخارآفرین، در درگیری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش را از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزیند.


همان طور که برادران را توصیه می‌کرد:


ما باید حسین‌وار بجنگیم؛


حسین‌وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛


حسین‌وار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی؛


ای کاش جانها می‌داشتیم و در راه امام حسین(ع) فدا می‌کردیم؛


از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و می‌گفت عمل کرد و عاشقانه به دیدار حق شتافت


 تولد


به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد.


نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک می‌کرد و به عنوان یک فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد.


 


 


? ویژگیهای اخلاقی


 


 


 


از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیه‌ای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.


مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی‌شد.


شهید زین‌الدین در کنار تلاش بی‌وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهه‌های نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا می‌کند. همیشه به رزمندگان سفارش می‌کرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.


او همواره سعی می‌کرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید می‌نمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن می‌پرداخت.


به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا می‌داشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.


با علاقه خاصی به بسیجی‌ها توجه می‌کرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژه‌ای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی می‌نمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری می‌کرد. همواره به برادران سفارش می‌کرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.


شیفتگی و محبت ویژه‌ای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت می‌نمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش می‌داد و سعی می‌کرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. می‌گفت:


ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری می‌رسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان می‌داشتیم و در راه امام فدا می‌کردیم.


او در سخت‌ترین مراحل جنگ با عمل به گفته‌های حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبهه‌ها کرد.


حفظ اموال بیت‌المال برای شهید زین‌الدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار می‌برد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها می‌گفت:


در مقابل بیت‌المال مسئول هستیم.


در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانه‌روی می‌کرد.


او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش می‌کرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینه‌ها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.


برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی می‌توان یافت.


او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمی‌اندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار می‌کرد:


ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.


از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی می‌کردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.


او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلی‌ها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق می‌دانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.


اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامی‌اش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه می‌شد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.


شهید مهدی زین‌الدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. می‌گفت:


من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئله‌ای به وجود نخواهد آمد.


در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده می‌نشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش می‌کشیدند و بر بالای دستهایشان بلند می‌کردند.


او یکی از فرماندهان محبوب جبهه‌ها به شمار می‌آمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت کرده بود. چنانچه گفته می‌شود: 70% نیروهای پاسدار و بسیجی آن لشکر، نماز شب می‌خواندند.


سردار رحیم صفوی جانشین محترم فرماندهی کل سپاه درباره او می‌گوید:


شهید مهدی زین‌الدین فرماندهی بود که هم از علم جنگی و هم از علم اخلاق اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصه‌های جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود


91/3/18::: 12:26 ع
نظر()
  
  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فعالیت‏هاى شهید پیش از پیروزى انقلاب اسلامى


در سال 1352 پس از دریافت دیپلم، در »دانش‏سراى اصفهان« به تحصیل ادامه داد.

 

پس از گرفتن مدرک تحصیلى، به سربازى رفته و در آن جا با سمت مسئول

 

آشپزخانه مشغول انجام وظیفه شد. او از این دو سال، به عنوان تلخ‏ترین دوران

 

زندگى یاد مى‏کرد.

 

محمّد ابراهیم در ماه مبارک رمضان، سربازان را به روزه گرفتن ترغیب مى‏کرد

 

و به آنان وعده تهیه سحرى مى‏داد; امّا وقتى »ناجى«، فرمانده وقت لشکر، از این

 

موضوع مطلّع مى‏شود، سربازان را وادار مى‏کند که روزه خود را بشکنند و این

 

حرکت ضدّ دینى ناجى، براى محمّد ابراهیم، سخت گران آمد. او در همین دوران، به

 

ماهیّت پلید رژیم شاه پى برد و مبارزه خود را علیه این رژیم آغاز کرد.

 

همّت در دوره سربازى، با برخى از جوانان روشنفکر و انقلابى آشنا شد و با

 

مطالعه تعدادى کتاب از مسائل سیاسى روز باخبر گردید. از آن پس، فعالیت‏هاى

 

خود را علیه رژیم ستم‏شاهى گسترش داد و به افشاى مفاسد و جنایت‏هاى رژیم

 

پرداخت.

 

پس از سربازى، در روستاهاى اطراف زادگاه خود به معلّمى روى آورد.

 

ابراهیم در این مدّت با چند روحانى متعهّد آشنا شد و با آنان ارتباط نزدیک برقرار

 

کرد و از طریق آنان با شخصیت حضرت امام خمینى »قدس سرّه« بیشتر آشنا شد. او

 

از آن پس، دل در گرو عشق و آرمان ایشان سپرد. در دوره معلّمى، چند بار از سوى

 

عوامل رژیم به او اخطار دادند که به آنها اعتنا نکرد.

 

با اوج‏گیرى انقلاب، به عنوان چهره‏اى شاخص، به روشنگرى جوانان و

 

مبارزه علیه رژیم پرداخت و براى دیدار با روحانیان و گرفتن اعلامیه و نوار، به شهر

 

قم رفت و آمد مى‏کرد. مبارزات شهید همّت از سوى عوامل ساواک مورد تعقیب

 

قرار گرفت; امّا او هوشمندتر از آن بود که در دام ساواک گرفتار شود. شهر به شهر

 

سفر مى‏کرد و به فعالیتش بر ضدّ رژیم ادامه مى‏داد. او براى مبارزه، تشکیلاتى عمل

 

کرده و تیمى از جوانان تشکیل داد که برگزارى تظاهرات، صدور قطعنامه و

 

راه‏اندازى اعتصاب‏ها، از جمله فعالیت‏هاى آن تیم به شمار مى‏رفت. اوّلین قطعنامه

 

مذهبى با شالوده سیاسى در اداره آموزش و پرورش شهر، توسط او قرائت شد. یکى

 

از بندهاى این قطعنامه، انحلال ساواک بود. پس از این حرکت، ناجى، فرماندار

 

نظامى اصفهان، حکم اعدام او را صادر کرد. یک بار به جانش سؤ قصد شد که تیر به

 

جاى شهید همّت به فرد دیگرى اصابت کرد. از آن پس، مدّتى فعالیت‏ها و مبارزات

 

خود را به صورت مخفى انجام داد که از سوى رژیم، خواندن برخى از آنها ممنوع

 

شده بود


  
  
پیامهای عمومی ارسال شده